جمعه 14 فروردین
جمعه صبح دایی بهروز شون می خواستن برن تهران،ما هم صبح رفتیم خونه بابایی شون، دلشون نمی اومد برن کلی باهات بازی کردن ساعت 12 رفتن، ما هم تا شب موندیم خونه بابایی شون بعد شام اومدیم خونه اون شب تا صبح منو اذیت کردی فکر کنم دندون بعدیت داره در می آد ، شنبه هم صبح کلی باهات بازی کردم، عصر هم با بابا رفتیم بیرون خرید بعد رفتیم خونه مامانی مریمشون سر زدیم اومدیم خونه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی