آخر 9 ماه بارداری
مروز رفتم دکتر ، 2 شنبه ( 20 مرداد ) دکتر بهم گفت که فردا برو بیمارستان برای بستری وقتی که اینو گفت داشت اشکم درمی اومد خیلی از عمل میترسم چون تا حالا بیمارستان نبودم انشاالله هیچوقت دیگه هم نرم خیلی از بیمارستان بدم میاد خلاصه وقتی به منشی گفتم ، گفت فردا برو برای بستری اومدم خونه بابام با خیال راحت ساعت 11 شب با رضا داشتیم برمی گشتیم که گفت امروز 20 می خام فیشارو واریز کنم که یه دفعه یادم اومد دکتر بهم گفته باید الان بری برای بستری و منشی خانم دکتر اشتباه کرده سریع اومدیم خونه خدا رو شکر ساک بچه و خودم آماده بود به مامان زنگ زدم منو رضا رفتیم اورو سوار کردیمو تند رفتیم بیمارستان کار بستری تا 2 طول کشید که بیمارستان گیر دادن باید الان ...