اومدن کربلاییا
سلام امروز شنبه 19 اردیبهشت، دختر گلم 9 ماهو 28 روزش بود،دوشنبه 14 وسایلمونو جمع کردیم رفتیم خونه بابایی شون تا من فردا خونه بابایی شونو یه گردگیری انجام بدم، هر چند دایی بهنام خونه رو تمیز کرده ولی بازم یه گردگیری کوچیک می خواست، سه شنبه از صبح یه سری کارها رو انجام دادم بعد از ظهر فهیمه دختر دایی قدرت هم اومد کمکم کرد همین طور تورو نگه داشت تا من به کارام برسم چهارشنبه 16، هم تولد بابا رضا بود و هم اینکه بابایی شون از کربلا اومدن ساعت 7 صبح رسیدن، من از 5 صبح بیدار بودم تا وسایلو آماده کنم، اخه قصاب قرار بود ساعت 7 اونجا باشه، منقلو روشن کردم و کارهای دیگه، فامیل ساعت 7 اونجا بودن یه سری هم رفتن ترمینال تا بابا و مامانی رو بیارین...