3شنبه 6 آبان نفس مامان 2 ماهو 10 روزش شد . شب قراربود با عروسک مامانوبابا رضا بریم خونه عمه طاهره، صبح خونه مامانی مریم بودیم مامانی برامون سبزی خریده بود تا قرمه درست کنیم وقتی رفتیم خودشون از 10 کیلو سبزی فقط مقدار کمی برای پاک کردن مونده بود نشستم کمک کردم تو هم دختر خیلی خوبی بودی مامانی مقداری جعفری هم برای من گرفته بود تا سوپ درست کنم شیرم زیاد بشه گل دختر مامان بخوره بابا رضا هم ساعت 8اومد تا بریم خونه عمه طاهره قبل از رفتن دو دست از لباسهایی رو که روی سیسمونی بود تنت امتحان کردیم متأسفانه تو از لباس عوض کردن خوشت نمیاد کلی گریه کردی اخرم اون 2دست برات تنگ شده بود نمیدونم چرا بیشتر لباسات اینطری شدن یا خود بلوز اندازته و یا خود شلوار ...