مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

مهرسا فرشته آسمانی

اولین فرنی خوردن

1393/11/10 0:58
نویسنده : مامان فاطمه
135 بازدید
اشتراک گذاری

5 شنبه 9 بهمن عشق مامان 5 ماهو 18 روزش بود صبح که از خواب بیدار شدیم داشتم کاراتو میرسیدم که ساعت 11 زنگ درو زدن از آیفون دیدم باباییه، وقتی اومد دیدم مقداری وسایل که نیاز داشتیم برامون خریده، منم از فرصت استفاده کردم گفتم تورو نگه داره برات فرنی درست کنم، خیلی وقت بود می خواستم فرنی دادن بهتو شروع کنم، برات درست کردم وقتی بهت دادم فکر می کردم نخوری ولی خوردی خیلی هم با اشتها،بازم می خاستی ولی مامانی گفته بود دفعه اول کمتر بهت بدم دل درد نگیری منو بابایی از دستت خیلی خندیدیم اینقدر بامزه می خوردی کلی هم ازت فیلم گرفتم، ساعت 4 بود که بابا گفت به باباییشون بگیم شام بیان اینجا چون عصر قرار بود برن سر خاک شوهر عمه مریم، زنگ زدیم گفتن نمیایم ولی ما خیلی اصرار کردیم، ساعت 5:30 بابایی اومد بعدشم مامانی اومد رفته بود بازار،وقتی اومد یه ذره دیگه بهت فرنی دادم دوباره همه از دستت خندیدیم فکر می کردیم دیگه شیر نمی خوری یا کمتر می خوری ولی ماشاءالله شیرم می خاستی، بعد از یکی دو ساعت آب لیمو شیرین و پرتقال گرفتم بهت دادم دوست داری می خوری شکموی مامان،الان یک هفته است که بهت آب‌میوه میدم، چون میوه رو که میدیدی خیلی نگاه می کردی حالت لباتو مثل لیس زدن می کردی که انگار دهنت آب افتاده.امروز جمعه هم مامانیشون رفتن گرمسار خونه عمه معصومه ظهر با بابا رفتیم باغ حیوانات، طرز نگاه کردنت خیلی جالب بود انگار برات تازگی داشت از کار بابا که نون به حیوونا میداد تعجب کرده بودی براش می خندیدی، بعد اومدیم خونه خوابیدی ساعت 5 رفتیم بیرون دور زدیم ساعت 7 رفتیم خونه باباییشون، اومده بودن با کلی سبزی، کمک کردم پاک کردیم قراره خود مامانی بشوره، خرد کنه بعد به ما هم بده آخر شب رفتیم جلوی مغازه عمو محمود بعدش اومدیم خونه.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)