فوت خاله مامان
4 شنبه 26 آذر خاله معصومه من فوت کرد مهرساجون اون روز 4 ماهو5 روزش بود ساعت 2 منوبابا رفتیم خونه خاله منوتو با زن دایی محترم اونجا موندیم بقیه همه رفتن وادی السلام خونه خاله خوابیده بودی با خودت بازی میکردی منو زن دایی هم آشپزخانه رو مرتب کردیم بعد چایی دم کردم تا بابایی نعمت بیاد ساعت 4 بابایی اومد بعدش همه مهمونی اومدن، تو به خاطر شلوغی یه ذره اذیت کردی تا ساعت 6 اونجا بودیم بعد از خوندن نماز ونماز وحشت بابا اومد دنبالمون مارو آورد خونه مامانی مریمم خونه خاله موند به من هم گفت خونه باش بچه رو نیار اونجا اذیت بشه،در ضمن 8 روز بود شکمت کار نکرده بود صبح تورو بردیم تامین اجتماعی، دکتر کودکان( دکتر طاهریان) گفت اشکال نداره با وازلین سعی کنید پ...