مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

مهرسا فرشته آسمانی

اولین مهمان رمضان

1394/4/4 11:40
نویسنده : مامان فاطمه
76 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی امروز 5 شنبه 4 تیر بود، نفس مامان 10 ماهو 13 روزش بود، 2 شنبه بعداز ظهر هفت عمه بود ما نرفتیم گرمسار، چون میترسیدم گرمازده بشی ولی اکثر فامیل رفتن دایی بهنام چندبار زنگ زد بیاید بریم ولی ما به خاطر تو نرفتیم مامانی مریمشون تا امشب اونجا مونده بودن، شب ساعت 12 رسیدن سمنان، 3 شنبه و چهارشنبه بعداز ظهر رفتیم خونه مامانی مریم شون بعد شام اومدیم خونه، خونه مامانی شون دوتا یاکریم خونه کردن تخم گذاشتن چند روزه جوجه هاشون از تخم دراومدن اونقدر اونا رو دوست داری وقتی میریم اونجا سریع میری توی راهرو اونا رو ببینی ، امروز هم مامانی و بابایی با عمو احمد و زن عمو رفتن گرمسار چون برای عمه هم ختم انعام داشتن و هم هفتم حقیقی عمه بود و هم شب جمعه بود مامانی گفت برو خونمون افطار درست کن با عموشون  بیایم خونمون ولی من به خاطر تو قبول نکردم نمیتونم هم تورو نگه دارم هم روزه بگیرم هم غذا درست کنم به اصرار من قرار شد اگه اومدن بیان خونمون، ساعت 7 بابایی خبر داد میایم افطار خونتون، ساعت 8 رسیدن، آنقدر از دیدنشون خوشحال بودی خیلی شیطونی کردی، اصلا نمی خوابیدی، مامانی گفت بچه های عمه اصرار کردن افطار بمونیم ولی عمو شب نمیتونه رانندگی کنه اومدیم، ساعت 11 عموشون رفتن منم اول تورو خوابوندم چون از صبح تا حالا فقط بازی کردی یه ذره چشم روی هم نذاشتی بلا خانم. چند روزیه که با چسبیدن مبل و میز بلند میشی هر چی روی میزه رو به هم میریزی، قبلا با کمک دیگران اینکارو میکردی ولی یه چند روزیه که خودت به تنهایی اینکارو انجام میدی خوشگل مامان. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)