مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

مهرسا فرشته آسمانی

آمدن اتفاقی دایی

امروز چهارشنبه 28 آبان عشق مامان 3ماهو 7روزش شد. تا ظهر که اتفاق خاصی نیافتاد، ساعت4رفتیم خونه بابایی رمضان بعد ساعت 5:30 رفتن خونه بابایی که دیدیم دایی بهزاد رفته بوده فیروزکوه اونور اومده بود خونه بابایی،وقتی دایی رو دیدی خیلی براش میخندیدی، از خنده غش می کردی براش، میخواستیم شام بیایم خونه که مامانی نذاشت بعدم ساعت 10 بود که دایی برگشت تهران ما هم اومدیم خونه خودمون.  ...
28 آبان 1393

عموی بابا

امروز 26 آبان دختر عزیزم 3 ماهو 5روزش شد. امشب دو تا عموی بابا اومدن برای دیدنت زحمت کشیدن برات کادوی نقدی آوردن.خیلی خوش اخلاق بودی براشون میخندیدی،زن عموی کوچیک بابا چند تا عکس ازت گرفت.  ...
26 آبان 1393

3ماه و 2 روز

امروز جمعه 23 آبان. دختر گلم 3ماهو 2روزش شد،  از روز قبل ما خونه بابایی مونده بودیم دایی بهزادشون ساعت 10 بعد از شام رفتن تهران، منو مهرسا رو هم رساندن خونه و رفتن.  ...
23 آبان 1393

آمدن دایی بهزاد و خانواده

5شنبه 22 آبان رفتیم خونه مامانی مریم چون دایی بهزادشون از تهران، اومده بودن مامانی زنگ زد گفت بیاین اینجا،  ما هم رفتیم شبم پسر دایی صدرا جون نذاشت بیایم خونه، گفت پیشم بخوابیمن ما هم موندیم تا جمعه شب، بابا کار داشت رفت دایی بهزاد ساعت 10:30شب ما رو رسوند خونه و رفت تهران. خیلی این دو روز خوش گذشت وقتی اومدیم خونه یه ذره گریه کردی فکر کنم به خاطر این بود که از جای شلوغ اومدیم جای خلوت تازه اونجا همه حسابی تحویلت گرفتن تو هم خودتو براشون لوس می کردی الان یه هفته است که خنده هات صدادار شده قبلا بی صدا میخندیدی الان وقتی از خنده غش می کنی با صداست.  اینم عکس مهرسا خانم موقعی که دایی بهزاد و بابایی توی حیاط داشتن جوجه کباب درست میک...
23 آبان 1393